سفر به تهران=> ۶۹ نظر

نوشته:

عرض کنم که سلام. حال شما؟ این هفته تهران بودم خیلی خوش گذشت. اگه خواستید اصل قضیه رو بخونید به آخرین مطلب این هفته مراجعه کنید...راستش امروز برق نداشتیم بعدشم که برق درست شد اومدم مشقای پری رو ببینم این بار اینترنت قطع شد و این هفته متاسفانه پری جون درس آشپزی نداد ولی خب با تلاشهای شبانه روزی من تونست یه مقش بنویسه و به من برسونه...

اما الان این متنو رسوند....

پری جون از نگاه شعرا :

پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست( حافظ )

آن یار کز او خانه ما جای پری بود   

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود(حافظ)

من پری زاده ام و خواب ندانم که کجاست (مولانا)

تولدم مبارک

فردا شب ساعت 12 من از 17 سالگی می پرم تو 18 .....

هدایا و تبریکات خودتونو به آدرس خودم ارسال کنید قبلا از همکاری صمیمانه شما متشکرم .

تولد تولد تولدم مبارک من برم شمع ها رو فوت کنم ....

سال دوم هنرستان یه دبیر داشتیم که مبانی هنرهای تجسمی تدریس می کرد ! اولین جلسه که اومد و شروع کرد به توضیح دادن که روی صفحه های گلاسه کادرهای ایفده در ایفده (هفده ) بکشید یا می تونید کادر ایژده در ایژده (هجده) بکشید !!!!!!

خوب من ایفده سالگیم تموم شده دارم می رم تو ایژده سالگی نمی خواین بهم تبریک بگین ؟ کم کاری نیست که !

 

این مطالب توسط نوشته شده است...

آخه آدم چه قدر باید بی جنبه باشه ؟ هان ؟

ترم اول بالاخره تموم شد هفته دیگه هم امتحان و بعد هم ترم دوم !! ! وقتی برم ترم دوم و سوم و بالاتر یه کم احساس دانشجو بودن می کنم فعلا که هنوز ترم اولی هستم . یادمه جلسه اول یا دوم بود ما هم هیچ کس رو نمی شناختیم ( به قول خودم : تو دانشگاه ما استاد و شاگردو از هم نمی شه تشخیص داد !!! ) و به عبارتی بچه های مودبی بودیم ! یه دخترفریمانی توی کلاس بود که تو خوابگاه زندگی می کرد و دختر خیلی خوبی به نظر می رسید با چادر هم سر کلاس می نشست ( من خودم چادری نیستم ! ) همون جلسه های اول بود که یه بحث مذهبی تو کلاس راه افتاد با یکی از استادا و این دختره هم حسابی نطق کرد که چرا امام زمان ظهور نمی کنه و جهنم و بهشت رو اورد جلو چشم همه !!!کلی بچه ها  شرمنده کردار خودشون شدن (هاهاها)

الان که آخر ترمه و می بینمش باورم نمی شه که خودش باشه هفته اول مشکلش ظهور امام زمان بود ... هفته دوم چادرشو برداشت ... بعد نوبت ابرو ها بود که برداشته بشن ... بعد هم موها مش شدن و تیپ کلا عوض شد  ... آرایش هم که دیگه یاورش استاد شد ... ! هر پنج دقیقه باید تجدید بشه آرایشش ! مرتب غیبت و تاخیر ...

چند روز پیش که یکی از استادا کلاس رو زود تر تموم کرد .. . یه کم من و غزاله با این گپ زدیم ... داشتیم می رفتیم که گفت یه کم صبر کنیم که بیان دنبالش و تا اون موقع تنها نمونه ....ما هم ته بچه مثبتی فکر کردیم بابا   نه نه ای کسی می یاد دنبالش . صبر کردیم و یه کم دیگه باهم حرف زدیم آخرش هم کاشف به عمل اومد که دوست پسر محترمشون اون ور خیابون تو ماشین منتظر خانوم هستن . حالا این چیزا که واسه ما طبیعیه ( دوستای خلاف زیاد داشتیم ما ) ولی این یکی خدایی عجیب بود !

روز بعد که دیدیمش گفت رفتیم طرقبه ( یکی از ییلاق های تفریحی مشهد که از شهر فاصله داره )

ازش پرسیدم چه طوری با این پسره دوست شدی ؟ گفت اتو زده !!!!!!!!!! من و غزاله کلی مخ خودمونو کار گرفتیم که بفهمیم منظورش چیه ولی نشد که نشد آخه در فرهنگ واژگان هر کلمه ای پیدا می شه جز این یه مورد ... با کلی جون کندن بهمون فهموند که اتو زده یعنی با ماشین بلندش کرده !!!

نمی دونم چرا بعضی آدم ها این همه بی جنبه ان ... این دوست بزرگوارم با یکی از همکلاسی های دوران دبیرستانش اومدن مشهد ولی اون یکی هنوز هم مثل اولین روزیه که اومده مشهد با این تفاوت که حسابی درس خونده !

نکته : من نمی گم دوست پسر واسه دختر بده یا برعکسش ولی خوبه هر کس حد خودشو بدونه !!! تا خودشو از محیط قبلی زندگیش دور می بینه جو زده نشه ...

نوشته:

عرض کنم خدمت شما که این هفته بنده به شهر زیارتی،سیاحتی،تجارتی،تفریحی،پول تموم کنی!،دیدنی! و شنیدنی تهران رفتم. بعد از نمایشگاه کتاب این دومین بار بود که این افتخار نصیب من می شد تا به هر نحو ممکن از این سفر لذت کامله... رو ببرم. تقریباً ساعت6 صبح 3 شنبه بود که بیدار شدم و اول شلوارم رو اتو زدم و بعدش 3 عدد بیسکوییت خوردم و( 45 دقیقه  هم توی دستشویی بودم.. مامانم میگه نکنه تریاک مکشی اونجا؟) و بعدش اومدم اینترنت و آهنگهای شرک 2 رو روی کام ریختم. ایول لذت بردم . ساعت 7:30 بود که به تاکسی تلفنی زنگ زدیم و من و داداشم رفتیم برای مقصد تهران... اولین ضد حال اون روز رو به راننده تاکسی زدم. راننده:شما که گفتید پلاک 45؟ اما اینجا که اصلاً پلاکی نداره؟     من: خونرو بی ریخت کرده بود کندمش....

خب نسبتاً صبح خوبی بود. اون دفه خیلی اضطراب داشتم اما این دفه اصلاً نداشتم. برادرم گفت بیا برای اینکه زودتر برسیم این دفه با اتوبوسای شرکت همسفر نریم منم گفتم باشه... البته اونا ولوو بودن و بلیط برای هر نفر هم 3500 بود. اما این دفعه با شرکت عالی قاپو رفتیم . وقتی بلیط رو داد به برادرم گفت 3600. من اینجوری کردم . برادرم گفت آقا ما 2 تا میخایم . اون مرده خیلی عصبانی شد و گفت خب 2تاش میشه 3600

ما هم بلیط رو گرفتیم و سوت سوت زنان رفتیم...

نزدیک ساعت 10 بود که  دیدیم یه اتوبوس در پیت اومد و روش نوشته بود تهران – کرج. بله گاومون زایید....... یه مشت افقانی و آدم کلی ریختن توی این اتوبوس( خب معلومه چرا ارزونه..)

اِی نسبتاً آسه می رفت اما جذاب بود. تقریباً ساعت از 1 و نیم رد شده بود که برای ناهار توی قم توقف کردیم

مممم. حالا فکر می کنید ناهار بهتر از ساندویچ اونجا پیدا می شد؟

خب قبل از ناهار رفتیم بریم دستشویی من وقتی رفتم دیدم خیلی کثیفه و اصلاً نرفتم اما پسره ای که اونجا نشسته بود اینجوری نگاه کرد و گفت آقا شما؟ (پول می خواست)

من یه دفه هول شدم و گفتم من که نکردم!!! دیگه در یک لحظه از خنده مردم و زود در رفتم. خب از ساندویچ کالباس بگم : والا معلوم نبود چه جور کالباسی بود که بیشتر شبیه سوسیس بود. اینقدر گنده بریده شده بود...

خلاصه ما ناهار رو خوردیم و راه افتادیم... کم کم کمرم توی اتوبوس درد گرفته بود. آخه خیلی بدجوره آدم همش بشینه. ساعت 4:30 بود که رسیدیم به ترمینال جنوب. این رو میشد گفت ترمینال اما خیلی شلوغ بود.

بابا بازم به همون ترمینال بیهقی...

خلاصه دادشم کارش رو اونجا کرد(یه کاری داشت که ما برای اون اومدیم تهران..) و ما رفتیم که حداقل 2 ساعت هم تفریح کنیم) رفتیم که بریم واسه خیابون میرداماد. توی شمال تهران..

تاکسیه خیلی شبیه عموعدس بود گفت 6500 میشه. من همش در حالت اینجوری بودم    

اما گفت اگه 2 تا مسافر دیگه هم سوار کنم کمتر میگیرم. خلاصه ما رفتیم و زود تند و سریع اون با سمندش از بین ماشینا به طور مارپیچی رد می شد...

هر سیگاری که می کشید تا 10 دقیقه بعدش سرفه می کرد . و توی این نیم ساعت 3 تا سیگار کشید.

واقعاً آدم اینجوری خوش رو به کشتن نمیده؟ من میخام ببینم چرا سیگار که این همه ضرر داره ممنوع نمیشه؟

به خدا حال منم تا کلی وقت بد بود. اصلاً من به سیگار خیلی حساسم . خلاصه گفتیم ما میخایم بریم فروشگاه بتهونBeethoven. اونم گفت نمیدونم کجاست. خلاصه ما خودمون پیدا کردیم. لازم به ذکره که فروشگاه بتهون جون عمش بیشترین سی دی ها و دی وی دی های سبک کلاسیک رو توی ایران داره...

خلاصه ما رفتیم اونجا و برادرم هم حسابی مشغول گشت و گذار شد من یه کتاب با سی دی آموزش Cake Walk  رو برداشتم و اونم 3-4 تا دی وی دی با 2-3 تا نوار ویدیو. دی وی دی ها دونه ای 7 هزار تومن بود و نوارها هم 4000تومن. اما روی یکی از اونهای زده بود 180- یعنی 180 دقیقه ای هستش پس میشه 6000 تومن . برادرم هم برچسبش رو کند و موقع حساب کردن فروشنده نفهمید که ما چه گولی بر سرش زدیم و ما تونستیم خودمون 2000 تومن به خودمون تخفیف بدیم...

خلاصه اومدیم بریم که بازم یه مغازه دیگرو بگردیم . یه خیابون کوچیک بیشتر نبود ولی تاکسیرانه میگت 1500 . اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ. این کرایه 100 تومن بیشتر نبودا. اما ما چون عجله داشتیم با یه تاکسی دیگه رفتیم که 1300 گرفت. خلاصه رسیدیم به شهر کتاب نمیدونم چی... یه پاساژ هم پهلوش بود. ما اول به مدت 30 دقیقه توی پاساژ داشتیم دنبال کتاب فروشی می گشتیم که تازه بعد از نیم ساعت متوجه شدیم کتابفروشی دقیقاً بغل پاساژه . از اونجا هم یه سی دی خریدیم و سوار تاکسی شدیم به مقصد ترمینال بیهقی. اینجا رو یادم نیست چقدر گرفت... اما توی ترمینال بیهقی خیلی حال داد. اول توی غذاخوری یه ساندویچ سوسیس مشتی خوریدم . البته نوناش زیاد از حد سفت بود و بعدش هم تلویزیون گاه کردیم و بعد با ولوو به اصفهان مرااجعت کردیم... توی ولوو همش ضد حال بود . پسره ای که صندلی جلویی من نشسته بود هی صندلشو رو پای من فشار می داد و من هم حسابی عصبانی

برادرم هم که همش خواب بود...

ساعت 9 به راه افتاد و اول فیلم شاخه گلی برای عروس؟ رو دیدم . اما کم کم همه خوابیدند. من هم 2 نفر رو توی اتوبوس مد نظر داشتم. 1 دختر با یه پسر 16-17 ساله که کنار هم یا بهتر بگم بغل هم بودند. من که عمراً بخوابم . و منتظر شدم تا ببینم اینا با هم میخان چیکار کنن؟ من چشامو گذاشتم رو هم و اون 2 تا رو مد نظر داشتم ... دیدم رفتن تو کار همدیگه و......(من از سانسور بدم میاد ولی بعضی وقتا باید سانسور کرد)

خلاصه ساعت  3 رسیدیم اصفهان و با 3000 تومن ما  از دورترین نقطه شهر رسیدیم به خونمون)

تاحالا اصفهان رو اینجوری ندیده بودم . هیچ ماشین یا آدمی توی خیابون نبود به جز تاکسی ما. خلاصه ما رسیدیم خونه و من اومدم اینترنت . اما ساعت 5 دیگه خوابیدم و....

ساعت 11:59 دقیقس(شب) چون میخام بلاگ رو به روز کنم دیگه پر حرفی نمیکنم. خدافظ

 

 

هفته آینده به طور کامل برای پری مراسم تولد خواهیم گرفت

نظرات 69 + ارسال نظر
ستاره جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام مهدی جونم.
وای شرمنده که اینقدر دیر اومدم پیشت.مثل همیشه عالی بود.
سلام پری خانوم گل.
وای پری جونم ناراحت نشی یه موقع.خواستم جداگانه خدمتت سلام عرض کنم.ایشاالله موفق و *منصور*باشی.
بای بای.

ستاره جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ق.ظ http://eshgh-e-interneti.blogfa.com/

خیلی زیبا بود . از نظرو نگاه پروفسرانه این متن بسیار زیبایی بود.

بنفشه جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:57 ق.ظ http://tizhoosh68.blogfa.com

سلام...جمعه ها دیگه نمیشه قید اینترنتو زد واینجا نیومد...!
ولی باید زود برم...اومده بودم سوال جواب بدم ها...پس کو سوالاتون؟
پری تو متولد ۱۷ دی هستی؟ خواهر منم ۱۷ دی به دنیا اومده...تولدت خیلی خیلی خیلی مبارک ...
قربونتون. بای

نگار جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:05 ق.ظ

سفر بخیر خوش بگذره

الناز جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:18 ق.ظ http://mesleelnaz.blogsky.com

سلام
پری جونم من هم واقعا باهات هم فکر هستم حالا یکی از دوستام سوار ماکسیما شده میگه من نفهمیدم فکر کردم تاکسیه اخه عینکم رو نزده بودم !!!!
میگم اخه ماکسیما کجا و تاکسی کجا؟؟؟؟؟؟
اقا مهدی از تو باید ترسید کلا تریپ ۲ در هستس هر جا میری شیطونی میکنی :-)

یه دل کوچولو جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ق.ظ http://chibegam.blogfa.com

سلام مهدی و پری جون..
مهد ی این دفعه از مطلب پری بیشتر خوشم اومد..
راستی پری خانم تولدتون مبارک......
من فعلان برم..بابای

سارای شیک جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:25 ب.ظ http://nimroz.blogfa.com

اول از همه سلام. دوم از همه مث این که واقعا باورت شده که یه پا پروفسور هستیا؟ سوم از همه به به می بینم که خوش آمدی به شهر شهید پرور ما حیف که اون روزی که اومدی تهران من در معیت رییس جمهور محبوب قلبت بودم و داشتم دنبالش می دویدم

سارای شیک جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:26 ب.ظ

تازشم خیلی کار بدی کردی که اون برچسب و کندی؟ اما خوب جای امیدواری داره نسبت به سفر قبلیت مثبت تر شده بودی و این یه اوی ول داره

سارای شیک جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ب.ظ

و اما پری جون. ای بابا تو دانشگاه از این اتفاقا زیاد رخ می ده. الان که پسرا در اصلاح و آرایش گوی سبقت رو از خانما روبودن . تازشم اون دختره مگه دل نداره. خوب دغدغه ظهور امام زمان رو هم داره

سارای شیک جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:30 ب.ظ

پری جون این که شما خیلی خیلی سر به زیر هستین دلیل نمی شه که خانومهای زرنگ و آگاه بیکار بشینن. بدشم هیچی دیگه نطقم کور شد چون الان باید برم یه جلسه

کوچولوها جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:10 ب.ظ http://www.kocholoha.blogfa.com

سلام
لطف کردید تشریف اوردید-من لینکتون رو گذاشتم -موفق با شید

ساحل جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:05 ب.ظ http://sahel12.persianblog.com

سلام وای خدا باور نمی کنم عجب دختری بوده ها....من دوستم از وقتی رفته خوابگاه کلی بی ادب شده ها ولی اینجوری اخه.........تولدتتتتتتتتتتتتتتتتت مبارک پرفوسوررررررررررررررررر.........پری جون منم می رم ترم دوم ووووووووووایییییی خدا رحم کنه به ما.......هنوز همشو نخوندم الان می خونم

سحر جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 ب.ظ http://cometotellyou.blogfa.com

سلام.تولدت مبارککککککک پری جون.راستی تو چرا نمیای سر بزنی به سایتم .منتظرت هستم
آقای پروفسور می بینم که تهران خوش گذشته حسابیووو(چشمک)
موفق باشید.من هم به روزم راستی

ساحل شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:53 ق.ظ http://www.sahelh62.blogfa.com/

سلام.
مهدییییییییییییییییییییییییییییییییییی

کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییی

کی میایییی؟

تو نظرای وبلاگم بهم بگو.
تو یه هکر مطمئن سراغ نداری؟
نیاز دارممممممممم
گریههههههههههه
تو رو خدا . میمیرم از غصه هاااااا
بگو چه روزی و چه ساعتی آنلاین هستی.

عاطفه شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:17 ق.ظ http://www.atefeh87.blogfa.com

سلامممممممممم!
پری جون تولدت مبارک!تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***تولد تولد تولدت مبارک ***
باهات موافقم پری جان....آدم باید جنبه داشته باشه و نه مثل خیلی از آدما زودی بخواد جو بگیرتش که آدم حتی شرم می کنه با این جور آدما حرف بزنه...
و اما سفر آقا مهدی....می بینم که حسابی تیغتون زدن تو تهران!... من بودم عمرا اینقدر پای سی دی نمی دادم! ؛) تاکسی هاشم که دیگه انگار تو را دارن با ماشین الگانس می برن که اینقدر از آدم می گیرن! تازه کلی هم قر می زنن که کم میدیم! هنوز تو اتوبوسا شاخه گلی برای عروس می ذارن؟؟؟! من این تابستونی یه چند بار باید این شهر و اون شهر می رفتم...هر ۴ بار این فیلمرو گذاشتن! من که دیگه خط به خط حفظ شده بودم!! ولی باز خوبه شما سرتون به یه «فیلم» دیگه گرم بوده(زبونک).
انشالله برا تولد اساسی پری جون هم دوباره میام.
موفق باشید

خانوم کوچولو شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

سلام سلام....
آول از همه پری جون تولدتولدتولدت مباااااااااااااااارک....بیا شمعارو فوووووت کن که صد سااااال زنده بااااااشی....

خانوم کوچولو شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:00 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

میریم که نظر بدیم درمورد حرفا.....
به نظر من آدمی که یه مسئله ای رو بااعتقاد قبول نکنه همین میشه آخرش دیگه....اون چادر بخوره تو سرش که آبروی هرچی چادری هم هست می بره....آدمی که به زور دیگران وخونواده ش یه کاری انجام میده بهتر از این نمیشه....با یه چشمک(اصطلاحه)فکر میکنه خبری وخودشو می بازه......واقعاْبرای اون دختر وامثال اون متاسفم...

خانوم کوچولو شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

خب آقا مهدی امیدوارم که تو شهرما همیشه بهت خوش بگذره....راستی اون یارو می خواست از جنوب تا میرداماد۶۵۰۰بگیره؟!!!.....عجب آدم نامردیه.....میبینم هرجاکه رفتین حسابی خالیتون کردن.....
این قیمت های کذایی چیه که بابت کتاب وسی دی دادین.؟؟؟!!!من که اگه بودم نصف این پول رو برای این کتاباوسی دی ها نمی دادم.....

خانوم کوچولو شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:05 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

پس تا هفته ی بعد که تولد خوش بگذره....فقط کیک یادتون نره...اونم شکلاتی...چون من عاشقشم..
درپناه خدا،شادباشین و امیدوار.

نگار شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:08 ق.ظ http://asal29032.blogfa.com

سلام احوال شما
اینجا رو اتفاقی پیدا کردم . قالبهامون تقریبا شبیه هم هستن . من که دیگه نمیتون وبلاگ نویسی کنم ولی برای شما آروزی موفقیت میکنم . دوستداشتی یه سر بهم بزن

مژگان شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.dehghanart.blogfa.com

سلام دوستان عزیز
نمی دونم کدومتون به کیمیای هنر تشریف اوردین به هرحال خوش آمدید. فرصت نداشتم این مطلب رو تا آخر بخونم اما به نظرم سرتون توی تهران کلاه گذاشتند. از این بابت متاسفم اما باور کنید ما هم که شهرستان میریم به محض اینکه بفهمن لهجه نداریم سه لا پهنا حساب می کنن. تازه باز تهران شهرستانی زیاده و مردم و کسبه به لهجه های مختلف عادت دارند. ولی ظاهرا بداش به تور شما خوردن . این دفعه که تشریف آوردین جبران می کنیم.
موفق باشید و سربلند. یاحق

فرزانه(روایت۲ حضور) شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:34 ب.ظ http://revayat2hozoor.blogfa.com

سلام. از اینکه نظر دادین ممنون. وبلاگتون تا اینجا فکر کنم موضوع نداشت. ولی اگه روش کار بشه حتما عالی میشه.
خسته نباشید
فعلا....

خاتون شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:18 ب.ظ http://khabhayam.persianblog.com

تولد تولد تولدت مبارک....آره پری جوون بعضی ها واقعاْ بی جنبن کاملاْ باهات موافقم...آقا تهران که میای مارم تحویل بگیر....دیگه گرونی دیگه کاریش نمیشه کرد...

سید علی شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:22 ب.ظ http://badsignal.blogfa.com

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی ببینی دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که هیچ جایی نباشه واسه اشتی

بی وفا شه اون کسی که واسش جونتو گزاشتی

خیلی سخته که تو زمستون غم شبیه روی برفا

چه می سوزونه گاهی قلبو زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد دیگه پیشت نمونه

خیلی سخته اگه عمر جادویی شهوت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون کسی که می گفت : واسه چشمات میمیره

بره و دیگه سراغی از چشمات نگیره

خیلی سخته تا یه روز حرفای اون باورت شه

نکنه یه روز ندامت حرف تلخ اخرش شه

خیلی سخته که یه روز عزیزی عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش با خبر شه

خیلی سخته بی بهونه میوه های کال و چیدن

به خدا کم غصه ای نیست جون تو،تو رو ندیدن

خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته تو پاییز با غریبی اشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته که من و تو همیشه با هم بمونیم

اونقده عاشق که ندونن دیوونه کدومیم




۶۶۶ شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام آقا مهدی و پری خانوم گل
خوبید خوشید
ببخشید دیر بهتون سر زدم
می دونین که فصل امتحان هاست
خوب راستی یه چیزی من آپممممممممم
خوب قربونتون خوش و خرم و سبز باشید.
راستی پری جون تولدتتتتتتت مبارک باشه .
بوسسسسسسسسسس

یاسر شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://yasertahani20.persianblog.ocm

سلام دوستان گرامی ..خیلی آپدیتهایتان طولانی است ...کمی کوتاهش کنید ...بله پری خانم من خودم هم آدم تنوع طلبی هستم برای همین اپدیتهایم هم متنوع است ..موفق باشید ۲ تاتون

ندا شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:51 ب.ظ http://nedageda.persianblog.com

سلام به دوتاتون
پست خیلی طولانیه
می خونم بعد میام پیشتون
فعلاً

علی و آزاده شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:36 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

movafagh bashid bachehaaaaa:X

فاطمه شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:32 ب.ظ http://www.roozegari.persianblog.com

سلام/آدرس اینجا رو به من اشتباهی داده بودید/ از وبلاگ یاسر خان پیداتون کردم/آپم

یلدا یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://yaldaface.blogfa.com

سلام
خسته نباشین...
من اصولا از تولد زیاد خوشم نمیاد.... ولی به پری جون تبریک میگم ...
من عقیده دارم وقتی یکی تولدشه باید بهش تسلیت گفت...
ولی خوب امیدوارم همیشه سالهای سال شاد و پیروز زندگی کنی....
شاد باشین
منم آپم بچه ها... خوشحالم کنید

عسل یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:44 ق.ظ http://doorehgard.persianblog.com

سلام
خوبین
اینم از لینک
خیلی وقت بود نیومده بودم
اینجا خیلی زیباسسسست
به منم سر بزنید

عاطفه یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.atefeh87.blogfa.com

سلام!
به روز هستم،‌ خوشحال می شم سر بزنید!!!
موفق باشید
(باز هم تولد پری جون را تبریک می گم)

اطهر یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ق.ظ http://brightfire.blogsky.com

نگاه توست رنگ دگر دهد به جهان
اگر که دل بسپاری به مهر ورزیدن...

مینا یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ب.ظ http://www.mina1369.blogfa.com

سلام خوب هستید وبلاگ جالبی دارید
ممنون که به منم سر زدید بازم سر بزنید خوشحال میشم
قربانتون مینا

خانوم کوچولو یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:45 ب.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

دوباره سلام.....
یه سری اون ورا بزنین .....ضرر نداره هااا(چشمک)....
درپناه خدا،شادباشین وامیدوار.

بغض گرفته دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:50 ق.ظ http://kebriya.blogfa.com

سلام پرفسور ....
خیلی باحالی به خدا آدم وقتی میاد همش خندون میره ...
خوش به سعادتت که یه سفر رفتی
سلام ما رو هم به دود و دم می رسوندی
بی پری رفتی ناقلا!!!!!!!!!
شاد باشی
سلام به پری جون برسون
بدرود

کاکتوس دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:03 ق.ظ http://http//www.kakto0os.blogfa.com

باباییییییییییییییییییییییی!!!مامانییییییییییییییییی!!!!!!!!اومدم وظیفه فرزندی رو ادا کنم!:خسته بناشید!یعنی نباشید!دوستون دارم.به منم سربزنید که حسابی دچار سرشکستگی های روحی روانی شدم!!!می رم معتاد میشم بعد می گید چرا!!!الکی!!!
راستس باباخان!واسه هرکی پروفسوری واسه ما همون بابایییییییییی!!!!شیطونی هم نکن!!!(چشمک)

سیمین-فانی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:16 ق.ظ http://sedayebinava.blogfa.com

سلام به گل گلاب خودم مهدی عزیزم و پری خوبم
مهدی تو انقدر در فکر عمو عدسی که همه رو عمو عدس میبینی . و وای از دست کنجکاوی تو که تا اصفهان بیدار موندی که بری تو نخ اون دوتا بیچاره (چشمک)
مهدی به قول بغض گرفته ( کبریا)ادم همیشه از خاطره های تو شاد میشه بس که تو بامزه ای پرفسور ....
حال کردی با تهران بی در و پیکرمون . هر کی هرچقدر میخواد قیمت میده برای خودش .
پری جون هم خاطره جالبی نوشته بود البته به قول تو مقشش کم بود ولی همونطوریه که پری میگه خیلی ها عقده های خود کم بینیشونو توی دانشگاهها جبران میکنن
خب زیاد نوشتم
موفق باشید مهدی و پری

پرنده مهاجر دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:29 ق.ظ http://mb12.blogfa.com

سلام
شاد و خرم باشید
ممنون که به خرابه من اومدین
اپ کردم
بای

کاکتوس دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:09 ب.ظ http://www.kakto0os.blogfa.com

سلام مامانم اینا!!!نخسته عزیزانم!!!!مرسی که انقدر تحویلم میگیرین!من اگه شما رو نداشتم چیکار می کردم؟!؟!خوب من فعلا قربونتون برم تا بعد!!!(الکی!!)بووسسسسسسس مامانیییییییییییییییییییی!!!
بابایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

کاکتوس دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:12 ب.ظ http://www.kakto0os.blogfa.com

مامان اینا فردا ژوژمان دارم !!!کجایین ببینین به چه بدبختی افتادم!!!آخه چرا به این مشکلات جوانان رسیدگی نمیشه؟!؟!!؟مامان نو که خوب می دونی بنویس که ماآخر ترم چه جوری می شیم!!!!
بااجازتون برم که فداتون شم!
فیلا!!!!الیکی!!

کاکتوس دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.kakto0os.blogfa.com

برام دعا کنید!می گن دعای خیر پدر مادر که پشتت باشه٬مابقیش حل!!!!!
دلم دوستون داره!

آلاله دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:28 ب.ظ http://www.redalaeh.blogfa.com

سلام...
خوبی
ببین...خوب منم نظرمو گفتم دیگه...
اون کسی که این شعر رو گفته هم یه نظر رو گفته...
البته نظرشما هم محترمه که گفتید پوچه....
ولی کاشکی به نظر ما هم احترام میزاشتید...
شماخیلی راحت گفتید این نظر پوچه...
یعنی چی اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهری دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ب.ظ http://missmehri.blogfa.com

این که چیزی نیست ما اکثر شبا برق نداریم . به روزم

آزاده سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:03 ق.ظ http://yas-sefid-17.blogsky.com/

آقا مهدی خیلی با حالی...
امیدوارم از هوای تهران لذت برده باشی.
تولد شما هم مبارک پری خانوم.
صد سال زنده باشی.
هر دوتا تون موفق باشید.

پری خانوم خوشحال میشم شما هم بهم سر بزنید
تا بعد
موفق باشید


دختر تنها سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ق.ظ http://arezoo24.blogfa.com

سلام دوست عزیز
مرسی بهم سرزدی.بازم از این کارا بکن
واقعا بهتون تبریک میگم به خاطر وبلاگ زیباتون.
وقت نشد همه ماجرارو بخونم.
اوشو هم یک استاد معروف در هندوستان بود
موفق باشید

خاتون سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ب.ظ http://helenbanoo.blogfa.com

سلام وب قشنگی دارید
خوشحال می‌شوم به منهم سر بزنید و مرا لینک کنید
موفق باشید

شبهای یلدا سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:58 ب.ظ http://ww.maryambanoo39.blogfa.com

سلام پری خانم و اقا مهدی گل دو گل محمدی
از اینکه منو با اومدنتون شاد کردین ممنوم
کلید خوشبختی در بخشیدن آن است و نه تملک آن. تنها چیزی که با بخشیدن دوبرابر می شود ، خوشبختی است . بالا ترین خوشبختی من یافتن کسی است که مانند من دنیا را ببیند و احساس کند . هر گاه از خوشبختی دیگران شاد شوی ، نهال خوشبختی ات به گل خواهد نشست

فداتون مریم

دختر پاستوریزه سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:08 ب.ظ http://www.dokhtarepastorize,com

سلام بابا پرفسور شرمنده کردی
وبلاگت خیلی خوشگله
عیدت مبارک
پاینده باشی

یلدا سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:59 ب.ظ http://golpary2005.blogfa.com

سلام. ممنون که به دیدنم اومدی. وبلاگ جالبی داری. از طرف من به پری جون هم سلام برسون و بگو به شدت باهاش موافقم. راستی تولدت هم مبارک. باز هم بهم سر بزن. یا علی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد